تو با کودکانه هایت عاشقی می کنی
و من کودکی م را در چهارده سالگی رهانموده و بزرگ منشانه فکر نموده ام.
تو عاشقانه هایت را می سرایی
و من غبطه ی ذهن درگیرم را میخورم
تو جای جای زمین را با اتومبیلت گشت میزنی
و من برای ماندنم خیابانها را قدم به قدم حفظ میکنم.
تو تحصیلات حفظی ت را به رخ میکشی و من علم تجربه ام راهم مخفی نموده ام.
کودک بمان.کودکانه لبخند بزن. فکرش را هم نکن که من چه میگویم.از کجا میگویم.
لبخند ذهن کودکانه ات ،هیچ هم که نداشته باشد، لبخند است.
و این قوت قلبیست برای من که لااقل تو آرامی.
لبخندبزن
کودکانه فکر کن
هرچند من کودکی ام را در همان چهارده سالگی جا گذاشتم...
هانیه_سیدمردانی
بخواب
آسوده از هر آنچه اتفاق می افتد
آسوده از هر آنچه اتفاق خواهد افتاد
من بیدار خواهم ماند
تا خود صبح
تا ساعتی که خورشید چشمانت را باز کند ، بیدار خواهم ماند
برای تشکر نیست
من دوست دارم که دوستت داشته باشم
من دوست دارم برایت بیدار باشم
بیدار خواهم ماند
آسوده بخواب
آسوده تر از هرآنچه فکرش را می کنی...
#هانیه_سیدمردانی
( گاهی دلم برای خودم تنگ می شود )
این جمله عجیب حال مرا خوب می کند
آن زمان که بی نهایتِ جنون
خلوت عاشقانه ام را
به جهنم دوراهی تبدیل می کند ...
(هانیه سیدمردانی )